نویسنده هنرمند نما!
آقای محراب قاسم خانی،نویسنده محترم سریال پژمان،روز پنج شنبه (2 آبان ماه 92)با حضور در برنامه گلخانه شبکه سوم سیما،ضمن توضیحاتی که راجع به متن فیلم نامه و داستان این مجموعه،بیان کرد،نکات قابل توجه والبته مشمعز کننده ای را نیز خاطر نشان کرد...
او ضمن انتقاد از کسانی که مدام از کلمات به کاربرده شده ی زشتی که در طول این سریال از زبان برخی از بازیگران آن خارج می شود،انتقاد می کنند،گفت:این افراد منتقد،مثل این که اصلا در جامعه حضور ندارند و واقعیات جامعه ما را نمی بینند.من می خواهم خواهش کنم که کمی با چشم باز نگاه کنند و ادبیات رایج بین دانش آموزان و مردم را ببینند.
آقای فاسم خانی هم چنین،نسبت به کسانی که معتقدند که باید در فیلم،جنبه ی تربیتی و اثرگذاری داشت و به گونه ای برخورد کرد که عامه مردم با دیدن فیلم،به ادبیات درستی که باید به کار ببرند و اشتباهات خود را جبران کنند،پی ببرند،افزود:من اصلا معتقد به این حرف نیستم،چرا که اگر قرار بود تاثیری بگذارد،در این 30 سال(از اول انقلاب تا الآن)می گذاشت.
در این جا لازم است،نسبت به سخنان کم دقت گونه و هم چنین متعجبانه این آقا که به عنوان نویسنده شناخته شده است،چند نکته را عرض کنم:
1- هر جامعه ای،به طور معمول،ادبیات خاص خودش را دارد.ادبیات هر جامعه ای هم، همان گونه شکل می گیرد که مردم آن جامعه بخواهند.مثلا اگر ببینند که واژه"مادر" کمی برایشان سخت است،از کلمه"مامان" استفاده می کنند.
ممکن است و حتی بهتر بگویم که به احتمال زیاد،در این ادبیات،الفاظ و عباراتی هم یاد شود که اگر آن ها را نزد یک فرد از همان جامعه که آداب و رسوم آن چامعه را رعایت می کند و شان هر چیزی را حفظ می کند،ببرید،آن عبارات و الفاظ را رد کند و کسی را هم که آن هارا به کار ببرد،"بی ادب" خطاب کند.
2- جامعه ایرانی،جامعه ای دیرین و با سابقه ی ادبیات کهن فارسی است؛ادبیاتی که تقریبا آداب و رسوم ایرانی را تا به حال رعایت کرده و مقام انسان را ارج می نهد؛گرچه در میان همین ادبیات،افرادی از الفاظی به قصد ارضا کردن هوس های نفسانی خود بهره برده اند و ادبیات کهن فارسی را به منجلاب بی ادبی و کم شعوری رسانده اند،لیکن غاطبه ی ادبیات فارسی،همین ادبیاتی است که بسیار مودبانه برخورد می کند.
3- عرصه سینما و تلویزیون،عرصه ای است که می توان از آن به عنوان یک راه تربیتی بهره برد و تاثیرات بسیار فراوان فرهنگی و آموزشی بر افراد مخاطب گذاشت،ولی چگونگی بهره برداری از این عرصه و این که چه باید کرد،بحث دیگری است که در این مجال نمی گنجد.
4- تا به حال که حدود 30 سال از انقلاب با برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می گذرد،چند نفر در عرصه سینما و تلویزیون یا به طور کلی در عرصه هنر،توانسته اند آن جنبه ی تربیتی و فرهنگی این عرصه را بشناسند و آن طور که باید و شاید،در این عرصه کار کنند و نتیجه بدهند؟!
این که شما(آقای قاسم خانی) می گویید که تابه حال کلی فیلم و سریال ساخته شده ولی هیچ تاثیری نگذاشته است،مساله این جاست که این فیلم ها و سریال هایی که شما می گویید ساخته شده اند،کجا هستند که ماهم برویم و ببینیم؛بلکه ما هم تحت تربیت این فیلم ها،قرا گرفتیم و مربّا شدیم!!!
5- نکته ی آخر را به عنوان"ختامه مسک"عرض می کنم و آن سخنی از استادمان،حاج علیرضا پناهیان است که فرمود:
"هنر یعنی چه؟یعنی یک چیزی که می گویی غیرطبیعی است،طبیعی بنما.یک چیزی که شعاری است،شعاری بنما...هنرمند آن کسی است که یک سناریویی می سازد،که یک امر غیر طبیعی در آن طبیعی جلوه کند."
آقای قاسم خانی،شما اگر به عنوان نویسنده،مطرح هستید،این هنر نویسندگی شما،آن جایی خودش را نشان می دهد و درواقع به شما می گویند"هنرمند" که بتوانید آن چه را که در کوچه و خیابان گفته مخی شود،زشت جلوه بدهید و سناریوی خود را طوری بسازید که مخاطب متوجه بشود که از چه ادبیاتی استفاده کند،بهتر است.این که چون مردم کوچه و خیابان،این گونه حرف می زنند،پس من هم بیایم و در فیلم هایم آن ها را نشان بدهم که هنر نکرده ام!آقای قاسم خانی شما اگر واقعا هنرمند هستید،این گونه باید کار کنید.
روز عاشورا
از قتلگاه تو،
هیچ کس دست خالی بر نگشت...
در این ایام برای ماهم دعا کنید
یاعلی